شماره ٨٦: به هر که مى نگرم زير چرخ دلگيرست

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش سوم

افزودن به مورد علاقه ها
به هر که مى نگرم زير چرخ دلگيرست
که ميهمان لئيم از حيات خود سيرست
گهر ز گرد يتيمى تمام مى گردد
مس و جود مرا درد باده اکسيرست
پياله چشم و چراغ است شير گيران را
به چشم بيجگران گر چه ديده شيرست
کنار کشت مده موسم بهار از دست
که موج سبزه به پاى نشاط زنجيرست
مباش سرکش و مغرور و بى ادب که هدف
هميشه از رگ گردن نشانه تيرست
ز پيچ و تاب ندارد گزير روشندل
ز موج خويشتن آب روان به زنجيرست
چه سود جوهر ذاتى چو کارفرما نيست؟
که بى کش، دم شمشير پشت شمشيرست
ز خضر وحشت سيلاب مى کنم صائب
خرابى دل مغرور من ز تعميرست



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید