شماره ٤٤٦: گر نه از کشتن عشاق به تنگ آمده اى

غزلستان :: فروغی بسطامی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
گر نه از کشتن عشاق به تنگ آمده اى
پس چرا بر سر ايشان به درنگ آمده اى
خانه پرداخته ام تا تو ز جا خاسته اى
سپر انداخته ام تا تو به جنگ آمده اى
پنجه عشق قوى پنجه نبرد است گهى
مگر آن حوصله اى کش تو به چنگ آمده اى
گوهر مقصد صاحب نظرانى ليکن
در دم افعى و در کام نهنگ آمده اى
اشک رنگين بسى از ديده فشاند ابر بهار
تا تو اى شاخ گل تازه به رنگ آمده اى
کافران را رسد ار خون مسلمان ريزند
تا تو زيبا صنم از شهر فرنگ آمده اى
آخر از ناله به جايى نرسيدى اى دل
همه جا شيشه صفت بر سر سنگ آمده اى
پى به منزل مقصود نخواهى بردن
تو که در باديه با مرکب لنگ آمده اى
کى توان نام تو را برد فروغى در عشق
کز سر کوى بتان زنده به ننگ آمده اى



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید