شماره ٤٣٣: من بنده آنم که ببوسد دهن تو

غزلستان :: فروغی بسطامی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
من بنده آنم که ببوسد دهن تو
وز هر دهنى نشنود الا سخن تو
ترسم به جنون کار کشد اهل خرد را
در سلسله زلف شکن بر شکن تو
انديشه مردم همه از شور قيامت
تشويش من از قامت عاشق فکن تو
شايد که شود رنگ به خون دل شيرين
هر تيشه که بر سنگ زند کوه کن تو
بلبل خجل از زمزمه مرغ دل من
گل منفعل از غنچه شاخ چمن تو
هر طاير خوش نغمه که در باغ بهشت است
حسرت کشد از باغ گل و ياسمن تو
از فخر نهد پا به سر يوسف مصرى
هر دل که در افتاده به چاه ذقن تو
پيداست که هرگز ننهد روى به بهبود
زخم دل عشاق ز مشک ختن تو
بس جامه طاقت که بر اندام فروغى
گرديده قبا از هوس پيرهن تو



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید