شماره ٤٠٢: با آن غزال وحشى گر خواهى آرميدن

غزلستان :: فروغی بسطامی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
با آن غزال وحشى گر خواهى آرميدن
چندين هزار احسنت مى بايدت کشيدن
روزى اگر در آغوش سروى کشى قباپوش
سهل است در محبت پيراهنى دريدن
سر حلقه سلامت در دام او فتادن
سرمايه ندامت از بام او پريدن
پيمانه حياتم پر شد فغان که نتوان
پيمان ازو گرفتن، پيوند از او بريدن
آهوى چشمش آخر رامم نشد به افسون
يارب به دو که آموخت اين شيوه رميدن
دانى که از تفسير دوستى چيست
از جان خود گذشتن، در خون خود تپيدن
قاصد رسيد و مردم از رشک خود که نتوان
پيغام آشنا را از ديگرى شنيدن
هيچ از تو حاصلم نيست دردا که عين خار است
در پاى گل نشستن، وان گه گلى نچيدن
آسايشى ز کوشش در عاشقى نديديم
تا کى توان فروغى دنبال دل دويدن



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید