شماره ٣٨٣: ما دل خود را به دست شوق شکستيم

غزلستان :: فروغی بسطامی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
ما دل خود را به دست شوق شکستيم
هر شکنش را به تار زلف تو بستيم
تا ننشيند به خاطر تو غبارى
از سر جان خاستيم و با تو نشستيم
از پى پيوند حلقه سر زلفت
رشته الفت ز هر چه بود گسستيم
از سر ما پا مکش که با تو به يارى
بر سر مهر نخست و عهد الستيم
پيک صباگر پيامى از تو بيارد
ما همه سرگشتگان باد به دستيم
بر سر زلفت به هيچ حيلتى آخر
دست نجستيم و از کمند نجستيم
گر بکشند از گناه عشق تو ما را
باز نگرديم از اين طريق که هستيم
گر ز تو بويى نسيم صبح نيارد
هوش نياييم از اين شراب که مستيم
بنده عشقيم و محو دوست فروغى
ذره پاکيم و آفتاب پرستيم



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید