شماره ٣٥٤: من ساده پرست و باده نوشم
غزلستان ::
فروغی بسطامی ::
غزلیات
من ساده پرست و باده نوشم
فرمان بر پير مى فروشم
مستغرق لجه شرابم
مستوجب مژده سروشم
بر گردش ساقى است چشمم
بر پرده مطرب است گوشم
آن جا که پياله اي، خرابم
و آن جا که ترانه اي، خموشم
من گوش ز بانگ نى شنيدم
من چشم ز جام مى نپوشم
هم آتش مى بسوخت مغزم
هم ناله نى ببرد هوشم
در کردن توبه سست کيشم
در خوردن باده سخت کوشم
عشرت طلب و نشاط جويم
ساغر به کف و سبو به دوشم
جز پير مغان نمى شناسم
جز قول بتان نمى نيوشم
از طعن کسى نمى خراشم
وز کرده خود نمى خروشم
تا روز جزا کشد فروغى
کيفيت باده هاى دوشم
نظرات نوشته شده