شماره ٢٦٠: گر آن صنم ز پرده پديدار مى شود

غزلستان :: فروغی بسطامی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
گر آن صنم ز پرده پديدار مى شود
تسبيح شيخ حلقه زنار مى شود
ساقى بدين کرشمه اگر مى کند به جام
مسجد رواق خانه خمار مى شود
گر دم زند ز طره او باد صبح دم
آفاق پر ز نافه تاتار مى شود
هر کس که منع من کند از تار زلف او
آخر بدان کمند گرفتار مى شود
جايى رسيد غيرت عشقم که جان پاک
حايل ميانه من و دلدار مى شود
اى گلبن مراد بدين تازه نازکى
مخرام سوى باغ که گل خار مى شود
خيزد چو چشم مست تو از خواب بامداد
خوابيده فتنه ايست که بيدار مى شود
شد روز رستخيز و نيامد دلم به هوش
پنداشتم که مست تو هشيار مى شود
مهجورم از وصال تو در عين اتصال
محروم آن که محرم اسرار مى شود
هر تن که سر نداد فروغى به پاى دوست
در کيش اهل عشق گنهکار مى شود



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید