شماره ٢٣٣: تشنگان ستمت زندگى از سر گيرند

غزلستان :: فروغی بسطامی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
تشنگان ستمت زندگى از سر گيرند
کامى از تيغ تو گر نوبت ديگر گيرند
بر سر خاک شهيدان قدمى نه که مباد
دامن پاک تو در دامن محشر گيرند
پادشاهان سر راه تو گرفتند به عجز
چون فقيران که گذرگاه توانگر گيرند
خاک صاحب نظران را شود از دولت عشق
گر زمانى سر سيمين تو در بر گيرند
تشنه کامان ره عشق کجا روز جزا
عوض لعل تو سرچشمه کوثر گيرند
پرده بر گير ز رخساره که مردم کمتر
آستين از غم دل بر مژه تر گيرند
لب شيرين به شکر خنده اگر بگشايى
کار را تنگ دلان تنگ به شکر گيرند
چاره درد مجانين محبت نبود
مگر آن سلسله جعد معنبر گيرند
باغبانان اگر آن عارض رنگين بينند
خار را با گل خوش رنگ برابر گيرند
آخر از خصمى آن شوخ فروغى ترسم
دادخواهان به تظلم در داور گيرند



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید