شماره ١٥٢: دل به ابروى تو اى تازه جوان بايد داد

غزلستان :: فروغی بسطامی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
دل به ابروى تو اى تازه جوان بايد داد
بوسه بر تيغ تو بايد زد و جان بايد داد
شمه اى از خط سبز تو بيان بايد کرد
گوشمالى به همه سبزخطان بايد داد
يا نبايد خم ابروى تو شمشير کشد
يا به ياران همه سر خط امان بايد داد
به هواى دهنت نقد روان بايد باخت
در بهاى سخنت جان جهان بايد داد
چشم بيمار تو با زلف پريشان مى گفت
که به آشفته دلان تاب و توان بايد داد
خون مردم همه گر چشم تو ريزد شايد
در کف مرد چرا تير و کمان بايد داد
گر نمودم به همه روى تو را معذورم
قبله را بر همه خلق نشان بايد داد
به زيان کارى عشاق اگر خرسندى
هر چه دارند سراسر به زيان بايد داد
پنجه در چنبر آن زلف دوتا بايد زد
تکيه بر حلقه آن موى ميان بايد داد
همه جا ديده بدان چاه ذقن بايد دوخت
همه دم بوسه بر آن کنج دهان بايد داد
آخر اى ساقى گل چهره فروغى را چند
مى ز خون مژه و لعل بتان بايد داد



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید