شماره ٨٧: گر نه زلفش پى شبيخون است

غزلستان :: فروغی بسطامی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
گر نه زلفش پى شبيخون است
پس چرا حال دل دگرگون است
درد شيرين دواى فرهاد است
غم ليلى نشاط مجنون است
صبر در چنگ شوق مغلوب است
عقل در کار عشق مفتون است
چون ننالم که تيغ بر فرق است
چون نگريم که بخت وارون است
خون من ريخت قاتلى که به حشر
کشته اش از حساب بيرون است
قسمت من ز کارخانه عشق
داغ و دردى که از حد افزون است
مى حرام است خاصه در رمضان
جز بر آن لعل لب که ميگون است
گر ز دست تو گريه سر نکنم
چه کنم با دلى که پر خون است
تا فروغى غزل سراى تو شد
صاحب صد هزار مضمون است



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید