شماره ٦٩: بار محبت از همه بارى گران تر است

غزلستان :: فروغی بسطامی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
بار محبت از همه بارى گران تر است
و آن کس کشد که از همه کس ناتوان تر است
ديگر ز پهلوانى رستم سخن مگوى
زيرا که عشق از همه کس پهلوان تر است
چون شرح اشتياق دهد در حضور دوست
بيچاره اى که از همه کس بى زبان تر است
هر دل که شد نشانه آن تير دل نشين
فرداى محشر از همه صاحب نشان تر است
هر دم به تلخ کامى ما خنده مى زند
شکر لبى که از همه شيرين دهان تر است
مانند موى کرده تنم را به لاغرى
فربه تنى که از همه لاغر ميان تر است
دانى که من به مجمع آن شمع کيستم
پروانه اى که از همه آتش به جان تر است
کى مى دهد ز مهر به دست من آسمان
دست مهى که از همه نامهربان تر است
هر بوستان که مى رود اشک روان من
سرو روانش از همه سروى روان تر است
مستغنى ام ز لعل درافشان مهوشان
تا دست شاه از همه گوهر فشان تر است
داراى تخت ناصردين شه که وقت کار
بخت جوانش از همه بختى جوان تر است
قصر جلالش از همه قصرى رفيع تر
نور جمالش از همه نورى عيان تر است
هر سو کمين گشاده فروغى به صيد من
تيرافکنى که از همه ابرو کمان تر است



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید