شماره ٢: تا اختيار کردم سر منزل رضا را

غزلستان :: فروغی بسطامی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
تا اختيار کردم سر منزل رضا را
مملوک خويش ديدم فرمانده قضا را
تا ترک جان نگفتم آسوده دل نخفتم
تا سير خود نکردم، نشناختم خدا را
چون رو به دوست کردي، سر کن به جور دشمن
چون نام عشق بردي، آماده شو، بلا را
دردا که کشت ما را شيرين لبى که مى گفت
من داده ام به عيسى انفاس جان فزا را
يک نکته از دو لعلش گفتيم با سکندر
خضر از حيا بپوشيد سرچشمه بقا را
دوش اى صبا از آن گل در بوستان چه گفتى
کاتش به جان فکندى مرغان خوش نوا را
بخت ار مدد نمايد از زلف سر بلندش
بندى به پا توان زد صبر گريز پا را
يا رب چه شاهدى تو کز غيرت محبت
بيگانه کردى از هم، ياران آشنا را
آيينه رو نگارا از بى بصر حذر کن
ترسم که تيره سازى دلهاى با صفا را
گر سوزن جفايت خون مرا بريزد
نتوان ز دست دادن سر رشته وفا را
تا ديده ام فروغى روشن به نور حق شد
کمتر ز ذره ديدم خورشيد با ضيا را



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید