برگرفتن بهرام تاج را از ميان دو شير

غزلستان :: نظامی :: هفت پيکر

افزودن به مورد علاقه ها
بامدادان که صبح زرين تاج
کرسى از زر نهاد و تخت از عاج
کار داران و کار فرمايان
هم قوى دست و هم قوى رايان
از عرب تا عجم سوار شدند
سوى شيران کارزار شدند
شيرداران دو شير مردم خوار
يله کردند بر نشانه کار
شير با شير درهم افکندند
گور بهرام گور مى کندند
شير دارى ازان ميانه دلير
تاج بنهاد در ميان دو شير
تاج زر در ميان شير سياه
چون به کام دو اژدها يک ماه
مه به آواز طشت رسته ز ميغ
نه به طشت تهى به طشت و به تيغ
مى زدند آن دو شير کينه سگال
بر زمين چون دو اژدها دنبال
يعنى اين تاج زر ز ما که برد
غارت از شير و اژدها که برد
آگهى شان نه ز آهنين جگرى
شيرگيرى و اژدها شکرى
گرد بر گرد آن دو شير عظيم
کس يک آماجگه نگشت از بيم
فتوى آن شد که شير دل بهرام
سوى شيران کند نخست خرام
گر ستاند ز شير تاج اوراست
جام زرين و تخت عاج اوراست
ورنه از تخت راى بردارد
روى بر سوى جاى خويش آرد
شاه بهرام ازين قرار نگشت
سوى شير آمد از تنيزه دشت
در در و دشت هيچ پشته نبود
که بران پشته شير کشته نبود
سر صد شير کنده بود زيال
بود عمرش هنوز بيست و دو سال
آنکه صد شير ازو زبون باشد
او زبون دو شير چون باشد
در کمر چست کرد عطف قبا
در دم شير شد چو باد صبا
بانگ بر زد به تند شيران زود
وز ميان دو شير تاج ربود
چونکه شيران دليريش ديدند
شيرگيرى و شيريش ديدند
حمله بردند چون تنومندان
دشنه در دست و تيغ در دندان
تا سر تاجور به چنگ آرند
بر جهانگير کار تنگ آرند
شه به تاديبشان چو راى افکند
سر هردو به زير پاى افکند
پنجه شان پاره کرد و دندان خرد
سرو تاج از ميان شيران برد
تاج بر سر نهاد و شد بر تخت
بختيارى چنين نمايد بخت
بردن تاجش از ميان دو شير
روبهان را ز تخت کرد به زير



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید