شماره ٤١٢: بوستان پژمرده گردد از دل ناشاد من

غزلستان :: عرفی شیرازی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
بوستان پژمرده گردد از دل ناشاد من
ياسمين را خنده بر لب سوزد از فرياد من
باغبان عشق ميگويد که خاکستر شود
شانه باد صبا در طره شمشاد من
گفتم آمين مغان پرشوقتر يازاهدان
عشق گفت آمين مجقون من و فرهاد من
کفر نى اسلام نى اسلام کفر آميزنى
حکمت ايزد ندانم چيست در ايجاد من
صد بت از هر ذره بتراشى وماند مايه
گر کنى اى برهمن گلگشت کفرآباد من
عرفى از من گر ملولى سعى در خونم مکن
سيل غم را التفاتى هست با بنياد من



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید