شماره ٤٠٠: تا کى دهم بدست تماشا زمام چشم

غزلستان :: عرفی شیرازی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
تا کى دهم بدست تماشا زمام چشم
فالى زنم که گريه برآيد بنام چشم
اى گريه بى مضايقه از در درا که من
هر دم بخون دل بنويسم سلام چشم
زان طفل اشک من همه خون شد که اوفتاد
دوش از دريچه دل و امشب زبام چشم
از بس که حيرت آمد و بيگانگى فزود
امشب خيال دوست نگرديد رام چشم
صد نوحه هست بر لب و نسپرده راه گوش
صد گريه هست در دل و نشنيده نام چشم
عرفى فسرده چون نبود مجلسم که باز
خاليست شيشه دل و خشکست جام چشم



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید