شماره ٣٩٣: دلرا چه ميدهى که بدار الشفا بريم

غزلستان :: عرفی شیرازی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
دلرا چه ميدهى که بدار الشفا بريم
اين نيم بسمل از دم تيغت کجا بريم
ياران مدد کنيد که از وادى جنون
ديوانه دل گرفته بدار الشفا بريم
اين آب روکه صاف شراب خجالتست
جورت بخاک ريخته ديگر کجا بريم
اين پا به معصيت نه سزاوار بخشش است
در حشر انتظار شفاعت چرا بريم
توفيق کو که پيش عظاى وسيله دوست
ايمان شکسته زکمند عطا بريم
همت به بين که وقت شبيخون احتياج
اميد هاى کشته به پيش دعا بريم
بازار دوست گنج دو عالم چه ميکند
جهدى کنيم و چشم و دل آشنا بريم
ما تاب انفعال نداريم جور بس
ما را دگر مباد که نام وفا بريم
عرفى غمين مشو که فلک دادش آمدست
آيد که هر چه برده بيک نقش و ابريم



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید