شماره ٣٨٥: با دل چه گويم حرف او طوفان فريادش کنم

غزلستان :: عرفی شیرازی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
با دل چه گويم حرف او طوفان فريادش کنم
باب نفاقم نيست هم کز دل نهان يادش کنم
شيرين به خسرو بست دل عشق از ره ناموس گفت
آن به که زخم تيشه در کار فرهادش کنم
ازرنگ و بو دورم ولى در روضه بهر باغبان
با ياسمين ورزم ادب تعظيم شمشادش کنم
هر کس بدل دستى نهد تا يابد آسايش زغم
من دست غم بر دل نهم کز راحت آزادش کنم
از بهر افسون دلم عيسى نمى آيد که من
اين مشت خاک سوخته در دامن بادش کنم
بيمست کز باران شيد از هم بريزد صومعه
از خشت خم وز دردمى تعمير بنيادش کنم
ز آميزش غم با دلت خوش ميگذارد بيغمى
عرفى بمير از ذوق غم تازين خبر شادش کنم



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید