شماره ٣٦٠: صد مهر مينهم بلب گفتگوى دل

غزلستان :: عرفی شیرازی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
صد مهر مينهم بلب گفتگوى دل
تاگرد غم بشکوه نچيند ز روى دل
دامن بسلسيبيل نيالايد آنکه او
در چشمه سار درد کند شست و شوى دل
اى کفر و دين حلال کنيدم که ميبرم
اينک زدير وکعبه سلامى بکوى دل
بگداختيم مرهم و الماس ريختيم
آن بر مزار راحت و اين بر گلوى دل
گم شد بکوى عشق دلم کوچراغ حسن
تا آفتاب عقل کند جستجوى دل
تا چند عمر در غم انديشه بگذرد
بر داشتيم دست غم از آرزوى دل
با صد غم آشناست دلم دست ازوبدار
ترسم غمى عنان تو گيرد ببوى دل
بر عافيت چه ناز کنم گر بر آورد
دلرا بعادت غم و غم را بجوى دل
عرفى بيک دو جرعه غم بيخودى نمود
هرگز نخورده بود شراب سبوى دل



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید