شماره ٣٢٤: جان رفت وسوز تو بدل ناتوان هنوز

غزلستان :: عرفی شیرازی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
جان رفت وسوز تو بدل ناتوان هنوز
شد خاک ديده ومژه ام خون فشان هنوز
اى عالمى هلاک تو فارغ مرو که هست
جانهاى زخم خورده ات از پى روان هنوز
چون مهربان شوى که ستم کشته ترا
در زير خاک مانده اثر ز استخوان هنوز
خاکم بباد رفت وسراسيمه هر طرف
ميجويد از دلم غم عشقت نشان هنوز
از تير کارى تو بخون مى طپد دلم
نفکنده غمزه تو بباز وکمان هنوز
تابوت من روان شد وبهر وداع او
جان گريه ناک مانده در آن آستان هنوز
عرفى اگر چه خفت بخلوتسراى خاک
بندد ز بيم خوى تو راه فغان هنوز



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید