شماره ٢٤٩: در محبت لب خشک ودل تر ميخندد

غزلستان :: عرفی شیرازی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
در محبت لب خشک ودل تر ميخندد
مست ومخمور درين بزم ، شکر ميخندد
اهل دل خنده زنانند ونمى بيند کس
لب اين جمع به آئين دگر ميخندد
اى کليم آتش ايمن گل مقصود تو نيست
بتمناى محال تو شجر ميخندد
ديده از شاهد اميد فرو بندو به بين
که لب شام بصندوق سحر ميخندد
کم مباد آب وهواى چمن ما که دراو
گل پژمرده به از لاله تر ميخندد
دل عرفى بود آن مرغ خزان پرورده
که به حبس قفس وبستن پر ميخندد



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید