شماره ١٨٧: آن دل که بهجر تو ز آرام بر آيد

غزلستان :: عرفی شیرازی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
آن دل که بهجر تو ز آرام بر آيد
زودش بمصيبت زدگى نام بر آيد
پر زهر دهد ساغر وشيرين نکند لب
آن حوصله ام کو که بدين جام بر آيد
انسى بغم جان نگرفتست که از تن
تا حشر اجل گر کند ابرام بر آيد
گر زلف تو در صومعه زنار فشاند
آوازه کفر از در اسلام بر آيد
مشکل که شود نغمه سرا در چمن خلد
مرغى که بپژمردگى از دام بر آيد
ما را که برد نام ببزم تو که از ما
در مجمع ما تمزدگان نام بر آيد
آن سوختگانيم که گر آتش دوزخ
سنجند بداغ دل ما خام بر آيد
زان با تو نگويم غم عرفى که مبادا
نامش بزبان تو بدشنام بر آيد



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید