در ملک عشق هر که شهيدش نميکنند
گفت وشنيد ماتم عيدش نميکنند
يوسف وش آنکه راست رود بهر فتح باب
محتاج التفات کليدش نميکنند
يا رب کجا برنم وفارا که اين متاع
در کشور وجود خريدش نميکنند
هر کس که هاى وهو نکند اهل روزگار
گوش رضا بگفت وشنيدش نميکنند
خونريز نازبين که جگر گوشه خليل
آمد بزير تيغ وشهيدش نميکنند
از نوحه مرد عرفى مجنون واهل هوش
گوشى بنغمهاى نشيدش نميکنند