شماره ١٠٣: صد زخم تازه بر دلم از طعن مردم است

غزلستان :: عرفی شیرازی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
صد زخم تازه بر دلم از طعن مردم است
مشتى نمک بپاش چه جاى تبسم است
ناصح برو که نيست حديث تو دلفريب
اين شيوه خاص آن لب شيرين تکلم است
از يار التماس جفاى دگر کنم
دستم بدامنش نه زروى تظلم است
زين فتنها که حسن توانگيخت در جهان
صد داغ رشک بر دل افلاک وانجم است
افغان که لاله گون نشود چهره اميد
زين تلخ باده اى که درين نيلگون خم است
بر زخم کاريم چه نهى مرهم اميد
زخمى دگر که کار برون از ترحم است
بر نعمت وصال بود چشم بى غمان
عشاق راچه ذوق زعيش وتنعم است
عرفى بکام دل که نمايد رهم بعشق
اين واديى بود که دران خضر هم گم است



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید