شماره ٩٨: نشأه مخموريم بامستى مجنون يکيست

غزلستان :: عرفی شیرازی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
نشأه مخموريم بامستى مجنون يکيست
صد شرابم هست درساغر کز آنها خون يکيست
از فسون عافيت بر مى فروزم روى درد
در مزاج من بخار دوزخ وافسون يکيست
بر سر فرهاد کز جام محبت بى خوداست
سايه شيرين وزخم تيشه گلگون يکيست
هر جفايى گر تواند ميکند گردون همان
سوزم از غيرت که آمين تو و گرون يکيست
داغ برهم بسکه پيوستم نشان از دل نماند
پيش از اين صد داغ بر دل داشتم اکنون يکيست
گر مزاج آب وآتش رايکى داند چه عيب
آنکه گويد اشک عرفى با در مکنون يکيست



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید