دل بصد ره ميرود اما مراد دل يکيست
راه اگر بسيار باشد باش گو منزل يکيست
شوق ديدارست کز هر دل بکامى لب گشاد
عالمى درگفتگوى وخواهش سائل يکيست
گر تعلق نيست اسباب جهان مردود ماست
صد هزاران پرده پيش ديده حايل يکيست
عالمى درجلوه وعاشق نه بيند غير دوست
گر زمجنون پرسى اندر کاروان محمل يکيست
دوست دشمن رابخون غلطان کنم عرفى ولى
دوست دارم دشمنى کانرا زبان ودل يکيست