شماره ٥٦: دلم بقبله اسلام مايل افتادست

غزلستان :: عرفی شیرازی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
دلم بقبله اسلام مايل افتادست
صنم تراش من از کفر غافل افتادست
مرا معامله درکوچه ايست بامرهم
که صد مسيح بيک زخم بسمل افتادست
بدير ميرود اى کعبه رو، رهت، فرياد
که مست خوابى وآتش بمحمل افتادست
ز طوف کعبه مبادا که نا اميد شويم
مدد کنيد که جمازه درگل افتادست
زبار درد سبک مايه دان شهيدى را
که در محيط محبت بساحل افتادست
چگونه گريه نجوشد زچشم حيرانم
که آفتاب قيامت مقابل افتادست
زبهر جود، کريمى که تشنه طلبست
هزار پايه گداتر ز سائل افتادست
من از فريب عمارت گدا شدم ورنه
هزار گنج بويرانه در دل افتادست
برآستان محبت شهيد شد عرفى
برهمنى بدر کعبه بسمل افتادست



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید