شماره ٤٦: زبان ز نکته فروماند و راز من باقيست

غزلستان :: عرفی شیرازی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
زبان ز نکته فروماند و راز من باقيست
بضاعت سخن آخر شد و سخن باقيست
گمان مبر که تو چون بگذرى جهان بگذشت
هزار شمع بکشتند و انجمن باقيست
نماند قاعده مهر کوهکن بجهان
ولى عداوت پرويز و کوهکن باقيست
کسى که محرم باد صباست ميداند
که با وجود خزان بوى ياسمن باقيست
مگو که هيچ تعلق نماند عرفى را
تعلقى که نبودش بخويشتن باقيست



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید