شماره ٤٤: کسى که ديده بحسن توآشنا کردست

غزلستان :: عرفی شیرازی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
کسى که ديده بحسن توآشنا کردست
هزار گنج گهر صرف توتيا کردست
اگر چه تشنه لطفم مساز مغرورم
که هرچه با مس من کرده کيميا کردست
به بين چه آفت جانى که هر که ديد ترا
نه از براى تو ازبهر خود دعا کردست
کسى که روى وى ازقبله گشته دردم مرگ
بدان که در ره دل روى درقفا کرده ست
بيار باده و آماده ساز مجلس عيش
که شيخ صومعه بانفس خود صفا کردست
چودل شناخت سررشته گشت معلومش
که دمبدم بکف آورده و رها کردست
گرت نحوست جغد افکند بدرويشى
غمين مشو که ستم سايه هما کردست
زنور زاده مرا چشم و طلعت خورشيد
بکوى سرمه فروشان مرا رها کرداست
کسى که بهرجفاى تو کرده خوبه ستم
براو بسوز که بر خويشتن جفا کرداست
دليل جوهر عرفى همين دقيقه بس است
که اختراع سخنهاى آشنا کرداست



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید