شماره ٥٢٦: اى زماه ومهر برده گوى دعوى روى تو

غزلستان :: سیف فرغانی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
اى زماه ومهر برده گوى دعوى روى تو
صورت خورشيد ومه را هست معنى روى تو
گر هزاران آفتاب ومه بود در آسمان
من نپندارم زمين روشن شود بى روى تو
ذرها خورشيد گردند ار در ايشان بنگرد
آفتاب آسمان حسن، يعنى روى تو
گر بکارى در ببايد مرد، بارى کار عشق
ور برويى دل ببايدداد، بارى روى تو
درميان عاشقان شيداترازمجنون شدى
گر بديدى همچو من ناگاه ليلى روى تو
عاشق ازخودرفت چون در داد حسنت جام عشق
کوه از جا شد چوآمد در تجلى روى تو
زاهدان حور و قصور و عابدان حلوا و مرغ
آرزو دارند و، عاشق را تمنى روى تو
تا حجاب هستى ماپرده باشد درميان
نى قفاى خويشتن بيند کسى نى روى تو
همچو(کافر) ترک بايد کرددين درراه عشق
گربترک دين دهد اى دوست فتوى روى تو
دل زهرچيزى که بگشايدو زو جان خوش شود
چشم عاشق بست وگفت اينست تقوى روى تو
جنت ديدار دارد سيف فرغانى بنقد
گر ميسر گرددش در ملک دنياروى تو
روى تو فردوس اعلى را طراوت مى دهد
اى نهان از ديده اصحاب دعوى روى تو
در شگفتم تا چو سعدى عارفى چون گويدت
کاى طراوت برده از فردوس اعلى روى تو



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید