شماره ٥١٢: دلبرا عشق تو اندر دل وجان داشتنيست

غزلستان :: سیف فرغانی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
دلبرا عشق تو اندر دل وجان داشتنيست
عشق سريست که از خلق نهان داشتنيست
تا پس از مرگ وفنا زنده باقى باشم
دل بعشق تو چو تن زنده بجان داشتنيست
تا مرا ظاهر و باطن ز تو غايب نبود
دل بتو حاضر وديده نگران داشتنيست
اى ولى نعمت جان چون در دندان دايم
گوهر شکرتو در درج دهان داشتنيست
تا فشاند زلب اندر قفس تنگ دهان
شکر ذکر تو، طوطى زبان داشتنيست
فارغ از جامه ونانم که چو نان وجامه
غم وسوداى تو اين خوردنى آن داشتنيست
تا بترک غم تو پند کسى ننيوشد
سر ازين عقل سبک گوش گران داشتنيست
تازهرچه نتوانم نگهم دارد دوست
شير همت زپى دفع سگان داشتنيست
تا که همکاسه مردم نشود، مروحه يى
از پى رد مگس برسر خوان داشتنيست
تا زخوان ملکوتى شودت حوصله پر
شکم وهم تهى از غم نان داشتنيست
سيف فرغانى ازين درد نمى کرد فغان
عشق گل گفت ببلبل که فغان داشتنيست



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید