شماره ٤٩٤: بگو بدانکه چون من عشق يار من دارد

غزلستان :: سیف فرغانی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
بگو بدانکه چون من عشق يار من دارد
که پادشاهى خوبان نگار من دارد
ببوى او بگلستان شدم نديدم هيچ
بغيرلاله که رنگى زيار من دارد
عجب مدار که برگيردم زپشت زمين
بدين صفت که غمش رو بکار من دارد
کسى که در غمش ازچشم خون همى باريد
فراغت از مژه اشکبار من دارد
نساخت خانه بهمسايگى من دولت
چو محنتش وطن اندر جوار من دارد
خدنگ غمزه بهر جانبى همى فگند
مگر که چشمش عزم شکار من دارد
پيام کرد مرا يار و گفت هر مگسى
طمع بلعل لب قند بار من دارد
درين ميانه بدست کسى دهد دولت
گل وصال که در پاى خار من دارد
اگر هزار گلش بشکفد زهر چمنى
نظر سوى رخ همچون بهار من دارد
براه عشق من امروز سيف فرغانيست
رونده يى که دلى زير بار من دارد
سحرگهان بمن آورد بوى دوست نسيم
(مگر نسيم سحر بوى يار من دارد)



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید