شماره ٤٧٥: کسى که ازلب شيرين تو دهان خوش کرد

غزلستان :: سیف فرغانی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
کسى که ازلب شيرين تو دهان خوش کرد
ببوسه تودل خويشتن چو جان خوش کرد
سزد که وقت مرا خوش کنى بدان رخ خوب
که گل بر وى نکو وقت بلبلان خوش کرد
دهان غنچه لب و روى چون گلستانت
بهاروار چوگل سربسر جهان خوش کرد
اگرچه وصل تو مأمول ما بود ليکن
چو غافلان بامل دل نمى توان خوش کرد
عجب مدار مرا گر سخن شود شيرين
که ذکر شهد لب تو مرا زبان خوش کرد
کنون که موسم نوروز گشت وباد بهار
وزيد ناگه واطراف بوستان خوش کرد
گلست گويى طالع شده زبرج حمل
ستاره يى که زمين راچو آسمان خوش کرد
نسيم بوى تو آورد وما نياسوديم
بمرهم تو جراحات خستگان خوش کرد
ببنده گفت بيا کآن عزيز مصر جمال
چو يوسف است که دل با برادران خوش کرد
رخ چو ماه تو منشور ملک خوبى داشت
خط تو برسر منشور او نشان خوش کرد
بدوست گفتم هرگز توان بدرويشى
دل رقيب گدا روى او بنان خوش کرد
چو گربگان سر سفره کاسه مى ليسند
کجا توان دل سگ را باستخوان خوش کرد
براى خلق سخن گفت سيف فرغانى
بشهد خويش مگس کام ديگران خوش کرد



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید