شماره ٤٧١: آن دوست که ما ازآن اوييم

غزلستان :: سیف فرغانی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
آن دوست که ما ازآن اوييم
در زمره عاشقان اوييم
اين بخت نگر که جمله مردم
آن خود وما ازآن اوييم
وين دولت بين که از دو عالم
آزاد چو بندگان اوييم
گر مرده همه بدرد عشقيم
ور زنده همه بجان اوييم
او گلشن بلبلان عشقست
ما بلبل گلستان اوييم
ما کرده نشان خويشتن محو
وندر طلب نشان اوييم
ما همچو زبان بهر دهان در
بهر لب بى دهان اوييم
جبريل زما مگس نراند
چون از مگسان خوان اوييم
سلطان نبود چو ما توانگر
اکنون که گداى نان اوييم
شيران همه کاسه ليس مايند
تاما سگ استخوان اوييم
گرچه چو در ازپى گشايش
پيوسته برآستان اوييم
برما در اين قفس گشادست
تا بسته ريسمان اوييم
ماراتو کسى مدان که چون سيف
ما هيچ کسان کسان اوييم



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید