شماره ١٤٤: بر صفحه رخسار تو آنکس که نظر کرد

غزلستان :: سیف فرغانی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
بر صفحه رخسار تو آنکس که نظر کرد
خط تو چو اعراب دلش زير و زبر کرد
آنرا که دمى ديده دل گشت گشاده
چشم از همه در بست و بروى تو نظر کرد
ما را کمر تو ز ميان تو نشان داد
ما را سخن تو ز دهان تو خبر کرد
خباز مشيت نمک از روى تو درخواست
از بهر فطيرى که ازو قرص قمر کرد
چون صورت تو معنى صد رنگ نديدم
تا ديده معنيم تماشاى صور کرد
با يوسف اگر چند فرو رفت مه حسن
خورشيد شد و سر ز گريبان تو بر کرد
در کوى تو ما را نبود جاى اقامت
وآن فند نکردى که توانيم سفر کرد
چندانکه توانم من گريان ز فراقت
زآن لب که بيک خنده جهان پر ز شکر کرد
بوسى خوهم و گر ندهى باز نيايم
زين کديه که کار من درويش چو زر کرد
با بنده چنان نيستى اى دوست که بودى
پيداست که در تو سخن دشمن اثر کرد
در حسرت وصل تو دل سوخته بگريست
آبش چو کم آمد مددش خون جگر کرد
زين کار خلاصى نتوان يافت بتدبير
زين سيل بکشتى نتوانيم گذر کرد
در خوابگه وصل تو يک روز نخسبد
عاشق که شبى در غم هجرانت سحر کرد
هرگز من و تو هر دو بدين حال نبوديم
حسن تو ترا شکل و مرا شيوه دگر کرد
لعلش بسخن سيف ترا شاد بسى داشت
طوطى لبش پرورش تو بشکر کرد
سيف اين همه اشعار نه خود گفت اگر گفت
مست اين همه غوغا (نه) بخود کرد اگر کرد
از وعده وصل تو دلم چون نشود شاد
گويند بود ميوه ز شاخى که زهر کرد



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید