شماره ١٣٥: بگشاى لب شيرين بازار شکر بشکن

غزلستان :: سیف فرغانی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
بگشاى لب شيرين بازار شکر بشکن
بنماى رخ رنگين ناموس قمر بشکن
چون چشم ترم ديدى لب بر لب خشکم نه
آن شربت هجران را تلخى بشکر بشکن
دنيا ز دهان تو مهر از خمشى دارد
آن طرفه غزل برخوان وآن مهر بزر بشکن
گر کان بدخشانرا سنگيست برو رنگى
تو حقه در بگشا سنگش بگهر بشکن
ور نيشکر مصرى از قند زند لافى
تو خشک نباتش را زآن شکر تر بشکن
دل گنج زرست او را در بسته همى دارم
دست آن تو زر بستان حکم آن تو در بشکن
در کفه ميزانت کعبه چه بود؟ سنگى
اى قبله جان زآن دل ناموس حجر بشکن
هان اى دل اشکسته گردوست خوهد خود را
از بهر رضاى او صد بار دگر بشکن
رو بر سر کوى او بنشين و بدست خود
پايى که همى بردت هر سو بسفر بشکن
چون سيف بکوى او بايد که درست آيى
خود عشق ترا گويد کز خود چه قدر بشکن



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید