شماره ١٠١: چون دل گرفت لشکر سلطان عشق يار

غزلستان :: سیف فرغانی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
چون دل گرفت لشکر سلطان عشق يار
دل هرچه کرد بفرمان عشق يار
اى اعتماد کرده بر اسلام خويشتن
آگه نه اى ز کفر مسلمان عشق يار
گر جان و گر دلست اضافت مکن بخود
هرچ آن تست هست همه آن عشق يار
همچون ملک شوى تو چو در ملک تو شود
ديو و پرى بحکم سليمان عشق يار
از چنگ گرگ نفس دلت بازرست اگر
شد گوسپند جان تو قربان عشق يار
گر دست رس خوهيد بچوگان زلف دوست
خود را درافگنيد بميدان عشق يار
بى خود برين بساط قدم نه که راه نيست
هشيار را بمجلس مستان عشق يار
در زير بام چرخ مجوى آستان دوست
بالاى عرش دان در ايوان عشق يار
اشکم بگوش خلق رسانيد سر من
چشمم مدد نکرد بکتمان عشق يار
فردا که خلق را بعملها دهند مزد
بينى مرا گرفته گريبان عشق يار
ايمن ز بيم دوزخ و آزاد از بهشت
حيران حسن دلبر و سکران عشق يار
دم درکش اى فقير اگر چه شدى چو سيف
سلطان ملک شعر و غزل خوان عشق يار
کز چرخ برگذشت و بقيمت ز زر گذشت
نقد سخن ز سکه سلطان عشق يار



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید