همنشين ناهموار

غزلستان :: پروین اعتصامی :: مثنوی ها، تمثیلات و مقطعات
مشاهده برنامه «پروین اعتصامی» در فروشگاه اپل


افزودن به مورد علاقه ها
آب ناليد، وقت جوشيدن
کاوخ از رنج ديگ و جور شرار
نه کسى ميکند مرا يارى
نه رهى دارم از براى فرار
نه توان بود بردبار و صبور
نه فکندن توان ز پشت، اين بار
خوارى کس نخواستم هرگز
از چه رو، کرد آسمانم خوار
من کجا و بلاى محبس ديگ
من کجا و چنين مهيب حصار
نشوم لحظه اى ز ناله خموش
نتوانم دمى گرفت قرار
از چه شد بختم، اين چنين وارون
از چه شد کارم، اين چنين دشوار
از چه در راه من فتاد اين سنگ
از چه در پاى من شکست اين خار
راز گفتم ولى کسى نشنيد
سوختم زار و ناله کردم زار
هر چه بر قدر خلق افزودم
خود شدم در نتيجه بيمقدار
از من اندوخت طرف باغ، صفا
رونق از من گرفت فصل بهار
ياد باد آن دمى که ميشستم
چهره گل بدامن گلزار
ياد باد آنکه مرغزار، ز من
لاله اش پود و سبزه بودش تار
رستنيها تمام طفل منند
از گل و خار سرو و بيد و چنار
وقتى از کار من شمارى بود
از چه بيرونم اين زمان ز شمار
چرخ، سعى مرا شمرد بهيچ
دهر، کار مرا نمود انکار
من، بيک جا، دمى نمى ماندم
ماندم اکنون چو نقش بر ديوار
من که بودم پزشک بيماران
آخر کار، خود شدم بيمار
من که هر رنگ شستم، از چه گرفت
روشن آئينه دلم زنگار
نه صفائيم ماند در خاطر
نه فروغيم ماند بر رخسار
آتشم همنشين و دود نديم
شعله ام همدم و شرارم يار
زين چنين روز، داشت بايد ننگ
زين چنين کار داشت بايد عار
هيچ ديدى ز کار درماند
کاردانى چو من، در آخر کار
باختم پاک تاب و جلوه خويش
بسکه بر خاطرم نشست غبار
سوز ما را، کسى نگفت که چيست
رنج ما را، نخورد کس تيمار
با چنين پاکى و فروزانى
اين چنينم کساد شد بازار
آخر، اين آتشم بخار کند
بهواى عدم، روم ناچار
گفت آتش، از آنکه دشمن تست
طمع دوستى و لطف مدار
همنشين کسى که مست هوى ست
نشد، اى دوست، مردم هشيار
هر که در شوره زار، کشت کند
نبود از کار خويش، برخوردار
خام بودى تو خفته، زان آتش
کرد هنگام پختنت بيدار
در کنار من، از چه کردى جاى
که ز دودت شود سياه کنار
هر کجا آتش است، سوختن است
اين نصيحت، بگوش جان بسپار
دهر ازين راهها زند بيحد
چرخ ازين کارها کند بسيار
نقش کار تو، چون نهان ماند
تا بود روزگار آينه دار
پرده غيب را کسى نگشود
نکته اى کس نخواند زين اسرار
گرت انديشه اى ز بدنامى است
منشين با رفيق ناهموار
عاقلان از دکان مهره فروش
نخريدند لؤلؤ شهوار
کس ز خنجر نديد، جز خستن
کس ز پيکان نخواست، جز پيکار
سالکان را چه کار با ديوان
طوطيان را چه کار با مردار
چند دعوى کني، بکار گراى
هيچگه نيست گفته چون کردار



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید