گل خودرو

غزلستان :: پروین اعتصامی :: مثنوی ها، تمثیلات و مقطعات
مشاهده برنامه «پروین اعتصامی» در فروشگاه اپل


افزودن به مورد علاقه ها
بطرف گلشني، در نوبهارى
گلى خودرو، دميد از جو کنارى
درخشنده، چو اندر درج گوهر
فروزنده، چو بر افلاک اختر
بدو گل گفت، کاى شوخ سبکسار
بجوى و جر، گل خودروست بسيار
تو در هر جا که بنشيني، گياهى
بهر راهى که روئي، خار راهى
در اينجا، نکته دانان بى شمارند
شما را در شمار ما نيارند
بسوى چون توئي، خوبان نبينند
وگر روزى ببينندت، نچينند
شود گر باغبان، آگاه ازين کار
کند کار ترا ايام، دشوار
شرار کيفرت، دامن بگيرد
وبال هستيت، گردن بگيرد
ز گلشن بر کنندت، خواه ناخواه
کنندت پايمال، اندر گذرگاه
بدين بى رنگى و پستى و زشتى
چرا اندر رديف ما نشستى
بگفتا نام هر کس در شمارى است
مرا نيز اندرين ملک، اعتبارى است
کس کاين نقش بر گل مينگارد
حساب خار و خس را نيز دارد
ترا گر باغبانى بود چالاک
مرا هم باغبانى کرد افلاک
ترا گر کرد استاد آبيارى
مرا هم آب داد ابر بهارى
شما را گر چه رونق بيشتر بود
سوى ما نيز، گردون را نظر بود
چه ترسانى ز آسيب شرارم
چه کردم تا بسوزد روزگارم
چه بودستيم جز خواب و خيالى
که گيرد گردن ما را وبالى
مرا در باغ، محکم ريشه اى نيست
ز داس و تيشه ام، انديشه اى نيست
بگامى ميتوان بنياد ما کند
بآهى ميتوان از هم پراکند
جمال هر گلي، در جلوه و پوست
چه فرق، ار نو گلى پاکيزه، خودروست
چه دانستى که ما را رنگ و بو نيست
که ميگويد گل خودرو، نکونيست
دميدم تا بدانيدم که هستم
فتادم تا نگوئى خودپرستم
مپندارى که کار دهر، بازيست
مرا اين اوفتادن، سرفرازيست
بهر مهدم که خواباندند خفتم
ز هر مرزى که گفتندم، شکفتم
نشستم، تا رخم شبنم بشويد
نسيم صبحگاهانم ببويد
درين بى رنگ و بوئي، رنگ و بوهاست
درين دفتر، ز خلقت گفتگوهاست
سزد گر سرو و گل، بر ما بخندند
که ما افتاده ايم، ايشان بلندند
بياد من، کسى تخمى نيفشاند
کشاورز سپهرم با تو بنشاند
مرا با گل، خيال همسرى نيست
هواى نخوت و نام آورى نيست
اگر چه گلشن ما، دشت و صحراست
ز هر جا رسته ايم، آنجا مصفاست
ز من، زين بيش کس خوبى نخواهد
گل خودرو، ز قدر گل نکاهد
گرفتم جلوه و رنگى و تابى
ز بارانى و باد و آفتابى
گلى زيبا شدم در باغ ايام
چه ميدانم، چه خواهم شد سرانجام



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید