دزد و قاضى

غزلستان :: پروین اعتصامی :: مثنوی ها، تمثیلات و مقطعات
مشاهده برنامه «پروین اعتصامی» در فروشگاه اپل


افزودن به مورد علاقه ها
برد دزدى را سوى قاضى عسس
خلق بسيارى روان از پيش و پس
گفت قاضى کاين خطاکارى چه بود
دزد گفت از مردم آزارى چه سود
گفت، بدکردار را بد کيفر است
گفت، بد کار از منافق بهتر است
گفت، هان بر گوى شغل خويشتن
گفت، هستم همچو قاضى راهزن
گفت، آن زرها که بردستى کجاست
گفت، در هميان تلبيس شماست
گفت، آن لعل بدخشانى چه شد
گفت، ميدانيم و ميدانى چه شد
گفت، پيش کيست آن روشن نگين
گفت، بيرون آر دست از آستين
دزدى پنهان و پيدا، کار تست
مال دزدي، جمله در انبار تست
تو قلم بر حکم داور ميبرى
من ز ديوار و تو از در ميبرى
حد بگردن دارى و حد ميزنى
گر يکى بايد زدن، صد ميزنى
ميزنم گر من ره خلق، اى رفيق
در ره شرعى تو قطاع الطريق
مى برم من جامه درويش عور
تو ربا و رشوه ميگيرى بزور
دست من بستى براى يک گليم
خود گرفتى خانه از دست يتيم
من ربودم موزه و طشت و نمد
تو سيهدل مدرک و حکم و سند
دزد جاهل، گر يکى ابريق برد
دزد عارف، دفتر تحقيق برد
ديده هاى عقل، گر بينا شوند
خود فروشان زودتر رسوا شوند
دزد زر بستند و دزد دين رهيد
شحنه ما را ديد و قاضى را نديد
من براه خود نديدم چاه را
تو بديدي، کج نکردى راه را
ميزدى خود، پشت پا بر راستى
راستى از ديگران ميخواستى
ديگر اى گندم نماى جو فروش
با رداى عجب، عيب خود مپوش
چيره دستان ميربايند آنچه هست
ميبرند آنگه ز دزد کاه، دست
در دل ما حرص، آلايش فزود
نيست پاکان چرا آلوده بود
دزد اگر شب، گرم يغما کردنست
دزدى حکام، روز روشن است
حاجت ار ما را ز راه راست برد
ديو، قاضى را بهرجا خواست برد



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید