تيره بخت

غزلستان :: پروین اعتصامی :: مثنوی ها، تمثیلات و مقطعات
مشاهده برنامه «پروین اعتصامی» در فروشگاه اپل


افزودن به مورد علاقه ها
دخترى خرد، شکايت سر کرد
که مرا حادثه بى مادر کرد
ديگرى آمد و در خانه نشست
صحبت از رسم و ره ديگر کرد
موزه سرخ مرا دور فکند
جامه مادر من در بر کرد
ياره و طوق زر من بفروخت
خود گلوبند ز سيم و زر کرد
سوخت انگشت من از آتش و آب
او بانگشت خود انگشتر کرد
دختر خويش به مکتب بسپرد
نام من، کودن و بى مشعر کرد
بسخن گفتن من خرده گرفت
روز و شب در دل من نشتر کرد
هر چه من خسته و کاهيده شدم
او جفا و ستم افزونتر کرد
اشک خونين مرا ديد و همى
خنده ها با پسر و دختر کرد
هر دو را دوش بمهمانى برد
هر دو را غرق زر و زيور کرد
آن گلوبند گهر را چون ديد
ديده در دامن من گوهر کرد
نزد من دختر خود را بوسيد
بوسه اش کار دو صد خنجر کرد
عيب من گفت همى نزد پدر
عيب جوئيش مرا مضطر کرد
همه ناراستى و تهمت بود
هر گواهى که در اين محضر کرد
هر که بد کرد، بدانديش سپهر
کار او از همه کس بهتر کرد
تا نبيند پدرم روى مرا
دست بگرفت و بکوى اندر کرد
شب بجاروب و رفويم بگماشت
روزم آواره بام و در کرد
پدر از درد من آگاه نشد
هر چه او گفت ز من، باور کرد
چرخ را عادت ديرين اين بود
که به افتاده، نظر کمتر کرد
مادرم مرد و مرا در يم دهر
چو يکى کشتى بى لنگر کرد
آسمان، خرمن اميد مرا
ز يکى صاعقه خاکستر کرد
چه حکايت کنم از ساقى بخت
که چو خونابه درين ساغر کرد
مادرم بال و پرم بود و شکست
مرغ، پرواز ببال و پر کرد
من، سيه روز نبودم ز ازل
هر چه کرد، اين فلک اخضر کرد



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید