احسان بى ثمر

غزلستان :: پروین اعتصامی :: مثنوی ها، تمثیلات و مقطعات
مشاهده برنامه «پروین اعتصامی» در فروشگاه اپل


افزودن به مورد علاقه ها
باريد ابر بر گل پژمرده اى و گفت
کاز قطره بهر گوش تو آويزه ساختم
از بهر شستن رخ پاکيزه ات ز گرد
بگرفتم آب پاک ز دريا و تاختم
خنديد گل که دير شد اين بخشش و عطا
رخساره اى نماند، ز گرما گداختم
ناسازگارى از فلک آمد، وگرنه من
با خاک خوى کردم و با خار ساختم
ننواخت هيچگاه مرا، گرچه بيدريغ
هر زير و بم که گفت قضا، من نواختم
تا خيمه وجود من افراشت بخت گفت
کاز بهر واژگون شدنش برفراختم
ديگر ز نرد هستيم اميد برد نيست
کاز طاق و جفت، آنچه مرا بود باختم
منظور و مقصدى نشناسد بجز جفا
من با يکى نظاره، جهان را شناختم



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید