شماره ٧٤٧: صبح دولت مى دمد يا خود رخ جانانست اين

غزلستان :: امير خسرو دهلوی :: غزليات - بخش دوم

افزودن به مورد علاقه ها
صبح دولت مى دمد يا خود رخ جانانست اين
بوى گل مى آيد اين يا بوى آن بستانست اين
ديدم از خنده نمک ريزانش، گفتم «برکه باز»
هم به خنده گفت «بهر سينه بريانست اين »
ز آب چشم من گياه مهر مى رويد مدام
بنگر، اى نامهربان، تا چه عجب بارانست اين
جانم از هجران برون رفته ست و مى بينم ترا
دل گواهى مى دهد با من که اينک آنست اين
هر که ديد آن صفحه رخسار، خواند الحمد و گفت
الله الله آيتى از رحمت يزدانست اين
رکن حق والاى دين کاختر به تعظيم تمام
پاش مى بوسد گهي، دستورى سلطانست اين
دى رسيده ارغنون عشرت شادى به دست
داد خسرو را که خدمتگار خسرو خانست اين



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید