شماره ٧١٥: خمار و خواب و چشم کافرش بين

غزلستان :: امير خسرو دهلوی :: غزليات - بخش دوم

افزودن به مورد علاقه ها
خمار و خواب و چشم کافرش بين
شکنج و پيچش زلف ترش بين
دل پاکان و جان پارسايان
هلاک غمزه هاى ساحرش بين
چو غوغاى مگس در خانه شهد
نفير مستمندان بر درش بين
به جاى آب اگر ساکن نديدى
درون پيرهن سيمين برش بين
بتا جعدت پر از دلهاست خواهى
گره بگشا، به هر مو اندرش بين
همه شب باده نوشيده ست تا روز
هنوز آن خواب مستى در سرش بين
بديدم يک رهش، ديوانه گشتم
دلم گويد که بار ديگرش بين
دلم را سوختى ور باورت نيست
درونم چاک کن، خاکسترش بين
چو گويد خسرو از غم گريه چشم
ز خاک پاى شاه کشورش بين



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید