شماره ٥٣٥: ياد باد آن کز لبش هر لحظه جامى داشتم

غزلستان :: امير خسرو دهلوی :: غزليات - بخش دوم

افزودن به مورد علاقه ها
ياد باد آن کز لبش هر لحظه جامى داشتم
وز مى وصلش به نو هر روز جامى داشتم
مست آن ذوقم که در دور خمار چشم او
زان لب ياقوت گون عيش مدامى داشتم
آخر، اى جان، ياد کن يک شب ز دور افتادگان
روزى آخر با تو من حق سلامى داشتم
روزها مى خواهم آن شب کز عبير زلف او
چون نسيم صبحدم مشکين مشامى داشتم
اين سرافرازى کجا يابم من کوتاه دست؟
کز هوادارى سرو خوش خرامى داشتم
ياد خسرو گر فراموشت ز نام و ننگ شد
اين قدر بارى بگو «وقتى غلامى داشتم »



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید