شماره ٥٢٧: بخت اگر يارى دهد چون جان در آغوشش کنم

غزلستان :: امير خسرو دهلوی :: غزليات - بخش دوم

افزودن به مورد علاقه ها
بخت اگر يارى دهد چون جان در آغوشش کنم
تلخ گويد ز آن لب و همچون شکر نوشش کنم
بر سر من عقل، اگر دعوى هشيارى کند
روى تو بنمايم و از خويش بيهوشش کنم
آتش عشقش فرو پوشم درين شخص چوکاه
شعله روشن تر شود هر چند خس پوشش کنم
سر فرو آرم ز دوش و رانم اندر راه او
چون فرو مانم ز رفتن باز بر دوشش کنم
آفتاب عارض آن مه که در ياد من است
کافرم تا صبح محشر گر فراموشش کنم
کو سگى از کوى تو تا از براى زندگى
من دم او گيرم و چون حلقه درگوشش کنم
آشنا بايد که گيرد دست خسرو، زان زمين
هين در آبم، زانکه چون درياست، در جوشش کنم



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید