شماره ٣٩٩: ديده را زان سبزه نو رسته نوروزى ببخش

غزلستان :: امير خسرو دهلوی :: غزليات - بخش دوم

افزودن به مورد علاقه ها
ديده را زان سبزه نو رسته نوروزى ببخش
سينه را زان غمزه خون خواره دلدوزى ببخش
يک طرف بنما ز روى و يک گره بگشا ز زلف
مرده ام، از زندگانى يک شبانروزى ببخش
از پس سالى نمودى رو، مکش تا بنگرم
ور حقيقت خواهيم کشتن، يک امروزى ببخش
خامى آن کس که ديد آن روى چون آتش نسوخت
يارب، افسرده دلان را در جگر سوزى ببخش
گر بد آموزى کند چشمت که بستان جان خلق
جان خسرو را على الرغم بدآموزى ببخش



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید