شماره ٢٩٩: اى شهسوار، دست به سوى عنان مبر

غزلستان :: امير خسرو دهلوی :: غزليات - بخش دوم

افزودن به مورد علاقه ها
اى شهسوار، دست به سوى عنان مبر
بر صيد تير مفگن و از خلق جان مبر
چون در شکار بر سر آهو گذر کنى
چشمت بس است، دست به تير و کمان مبر
در جعد چون کمند تو من صيد لاغرم
آزرده مى شوم، به زمينم کشان مبر
دانى که چند دست دل اندر عنان تست
آن دست نازنين، به دوال عنان مبر
چند از مه و ستاره تو تنها شنيده اى
شرمى بدار و نام کسان بر زبان مبر
گفتى که نيست ياد منت، از خدا بترس
بر من که سوختم ز فراق اين گمان مبر
دل برده اي، بيا، شه مردم شکار، وه
تن لاغر است طعمه زاغ استخوان مبر
سودى بکن، همين که بيايى به سوى من
صبر و قرار خسرو مسکين زيان مبر
دل برده اي، بيا، شه مردم شکار، وه
تن لاغر است طعمه زاغ استخوان مبر
سودى بکن، همين که بيايى به سوى من
صبر و قرار خسرو مسکين زبان مبر



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید