شماره ٢٧٧: ماه نديدى ار دلا، يار چو ماه من نگر

غزلستان :: امير خسرو دهلوی :: غزليات - بخش دوم

افزودن به مورد علاقه ها
ماه نديدى ار دلا، يار چو ماه من نگر
در رخ او نظاره کن، صنع آله من نگر
گفتمش از لبت چشان، گفت برو، وزين هوس
هجده هزار هم چو خود بر سر راه من نگر
دفع کنم ز گريه من شعله دمى ز توتيا
سوخته جان و دل بسى زآتش و آه من نگر
اين طرفم زبان دهد کان توام به جان و دل
چشمک ازان طرف زند، شوخى ماه من نگر
چند خورد سمند تو لاله ز خون عاشقان
گو که گهى به شکر آن روى چو کاه من نگر
کشتنيم بدين گنه کت نظرى همى کنم
بوسه چو مست خواهمش، عذر گناه من نگر
سينه ز زخم ناختم چاه شده ست و پر ز خون
رگ چو نمود از درون، رشته چاه من نگر
صوفى خلوت دلم، دامنى از دو ديده خون
پاره مقنع صنم طرف کلاه من نگر
خسرو عاشقان منم، درد دلم که در هوا
گرد شده ست بر سرم، چتر سياه من نگر



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید