شماره ٢٧٢: اى شمع، رخ تو مطلع نور
غزلستان ::
امير خسرو دهلوی ::
غزليات - بخش دوم
اى شمع، رخ تو مطلع نور
زين حسن و جمال چشم بد دور
با پرتو عارض تو خورشيد
چون شمع در آفتاب بى نور
رخسار تو در جهان فروزى
ماننده آفتاب مشهور
از روى تو شام صبح گردد
وز زلف تو صبح شام ديجور
انگيخته شام را ز خورشيد
آميخته مشک را ز کافور
از دست غم تو در زمانه
يک خانه دل نماند معمور
بر دار غمت حلال باشد
زو وصل تو گشته همچو منصور
خاطر نرود به گلستانى
آن را که جمال تست منظور
خسرو که هميشه بر در تست
از درگه خود مکن ورا دور
نظرات نوشته شده