شماره ٢٦٨: چنان چشمى ز رويم دور مى دار

غزلستان :: امير خسرو دهلوی :: غزليات - بخش دوم

افزودن به مورد علاقه ها
چنان چشمى ز رويم دور مى دار
چنينم خسته و رنجور مى دار
همى کن باد رعنايى زيادت
چراغ عاشقان بى نور مى دار
برون شد پاى مستوران ز دامن
تو دلها مى بر و مستور مى دار
دلم را سوختى از دورى خويش
دلم مى سوز و خود را دور مى دار
کسى کاحوال من بيند، دهد پند
که بر خود عقل را دستور مى دار
من از جان بشنوم پندتو، اى دوست
وليکن عاشقم، معذور مى دار
نگارا، چون غلام تست خسرو
به چشم رحمتش منظور مى دار



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید